میدانی ! بد جور رفته ای.بد جور رفتن را هر کسی نمی فهمد.شرایطش را نمی دانم همین قدر می دانم که نمی شود آن را به کسی گفت یا در مورد آن با کسی حرف زد.شاید شبیه این باشد که در یک انبار کاه سوزنی را گم کرده باشی.شاید در 7 میلیارد آدم،یک آدم معمولی را، که مشخصا برای تو زمانی یک آدم غیر معمولی بود.همیشه بدون اینکه خودت بخواهی هر چشمی که می بینی اختلاف معیاری می شود از چشمان تو ، هر خنده ای فاصله ای کم و زیاد از خنده ی تو و شالوده این چرخه معیوب می شود جستجوی هزاران رهگذر روزانه که شاید یکی از آنها اندکی به تو ماند.دیگر سرگرمی شده یک تفریح تلخ. یک عادت همیشگی. همیشه شاید گاهی در خیابان عطری از کنارت بگذرد لحظه ای بوی آمونیاک در سرت زنده شود و میخکوب شوی.ممکن است از دور چشمانت خطای دل انگیزی انجام دهد شخصی را شبیه بخشی از خاطرات گم شده ات نشان دهد. یا حتی مدل راه رفتنی را مدل خندیدنی را مدل نگاه کردنی را یا حتی مدل حرف زدنی را.از این خطاهای دل انگیز تا دلت بخواهد رخ می دهد و بعد چند لحظه همه چیز به حالت اولش بر می گردد.شاید تفسیر عجیبی باشد که تو سالهاست که مرده ای و رفته ای.دیگر با تو کاری نیست.حتی با جنازه ات حتی با رستاخیزِ جسدت.حتی با تجسدش.این خاطره است که انسان را لگدکوب می کند.این تخیل است که امروز با ما جفت گیری می کند.این یادواره است که در ما می چرخد.کلمه؟ کلمه کم است.نمی شود این گسترده ی اتفاقات را در چار چوب چند بند کلمه کوتاه چپاند
5495 بازدید
1 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
1 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian